بهشت
در تورات هم به کوروش لقب عقاب شرق داده اند. ذوالقرنین اولین کسی است که سد ساخته است و از آهن به نحو انبوه استفاده کرده است وسدی که او ساخته بود از آهن خالص بوده است. در روایات آمده است که گروهی از مردم نزد ذوالقرنین آمدند و از طایفه ای شریر و خونریز که به « یأجوج و مأجوج ( همان قوم مغول)» معروف است، به شکایت پرداختند و گفتند که از آزار و اذیتهای این قوم به ستوده آمده اند. چه بهتر که چاره ای برای در امان ماندن از دست آنها اندیشیده شود. ذوالقرنین به درخواست آنها جواب مثبت داد و برای آنها سدی از آهن ساخت تا از آزار و دست درازی آن قوم در امان باشند. گفته شده است که این سد در مکانی که از دو طرف با کوههای سر به فلک کشیده محصور بود، ساخته شده است.اکنون سدی با همان مشخصات در گرجستان امروزی پیدا شده است و در تنگه داریال واقع است. برخی با غرض یا به اشتباه اسکندر گجستیک (ملعون) را ذوالقرنین می دانند لیکن این معنی با کلام قرآن سازش ندارد. چون نخست قرآن می گوید ذوالقرنین مؤمن به خدا و روز قیامت بوده است و دین او دین توحید بوده است؛ ولی ما میدانیم که إسکندر مشرک بوده و در تاریخ آمده است که ذبیحه خود را برای ستاره مشتری ذبح نموده است. و دوم قرآن ذوالقرنین را مرد صالح از عباد خدا و صاحب عدل و رفق میشمارد؛ و تاریخ برای إسکندر خلاف آنرا بیان میکند. سوم اینکه در هیچیک از تاریخها نیامده است که إسکندر مقدونی سدّ یأجوج و مأجوج را بنا کرده باشد. به هر حال از ذوالقرنین در قرآن به عنوان شخصیتی دادگستر و بشردوست یاد شده است.ودر تمام نوشته هایی که از زمان باستان چه در کتابهای دینی چه کتابهای غیر دینی آمده کوروش را فردی دادگستر و بشر دوست و کسی که اولین بیانیه حقوق بشر را اجرا کرده است و کتیبه اش هنوز موجود می باشد ، ذکر شده است. دوتا از فروع دین ما تولی و تبری است که یعنی دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا است چون کوروش بزرگ دوست خدا فردی بود که احکام خدا را در زمین جاری می کرد و در واقع نماینده خدا در زمین بود باید مورد احترام همگی ما باشد و مقامش را گرامی داریم و نگذاریم آرامگاهش از بین برود و یا به او بی توجهی و توهین شود . ترجمه آیه های قرآنی: مفسرین درباره اینکه ذو القرنین کدام شخصیت تاریخى است و سدش در کجاست اختلاف نظر دارند.علامه طباطبایى در این باره هفت نظریه را به طور کامل نقل کرده و بعد آن ها را نقد نموده است.در اینجا نظریه مهم تر را به اختصار بیان مى کنیم: کوروش هخامنشى جدیدترین نظریه درباره ذو القرنین است.کوروش هخامنشى پادشاه ایران باستان بوده و سد او سد داریال واقع در مناطق کوهستانى قفقاز و بین شهرهاى تفلیس و ولادى کیوکز مى باشد. نظریه چهارم نیز تا حدودى مورد تایید تاریخ و شواهد موجود مى باشد.این نظریه سراحمدخان هندى است و دانشمند معروف مسلمان مولانا ابو الکلام آزاد که روزى وزیر فرهنگ کشور هند بوده آن را در کتاب محققانه اى که در همین زمینه نگاشته است به طور مفصل بیان کرده است. (??) مولانا ابو الکلام این نظریه را از چند جهت بررسى و اثبات کرده است که ما در اینجا بخش اصلى آن را به طور خلاصه مى آوریم: - شخصیت ذو القرنین طبق نظریه قرآن ذو القرنین مردمى مؤمن به خدا و معاد بوده است کوروش نیز طبق نظر تاریخ و کتب عهد عتیق چنین بوده است. ذو القرنین پادشاهى عادل و رعیت پرور و داراى بخشش بوده; کوروش هم طبق تاریخ کتب عهد عتیق و نظر مورخین قدیم مانند هردوت و دیگران پادشاهى با مروت فتوت سخاوت و کرم بوده است; چنان که از تاریخ زندگى او و برخوردش با یاغیان که با او مى جنگیدند یا او با آنها جنگیده است معلوم مى شود. ذو القرنین از طرف خداوند داراى توانایى ها و امکانات فراوانى مانند عقل تدبیر فضایل اخلاقى ثروت و شوکت ظاهرى بوده و کوروش نیز همه این ها را داشته است. - مسافرت هاى ذو القرنین همان طور که قرآن درباره ذو القرنین فرموده کوروش نیز سفرهایى به مغرب و مشرق داشته است و جریان سفر به مغرب او چنین است که پادشاه سرزمین لیدیا بدون هیچ مجوز و عذرى به طرف کوروش لشکرکشى کرد. کوروش نیز به طرف ایشان حرکت کرده و با آنان جنگید. پایتخت لیدیا را فتح کرد و بر آنان پیروز شد و بعد آنان را عفو نمود. همچنین او سفرى به مشرق داشته و تا بکریا (بلخ) پیش رفته است تا به غائله قبایل وحشى و صحرانشین آنجا پایان دهد. - سدسازى ذو القرنین همان طور که ذو القرنین سدى آهنین براى جلوگیرى از حملات اقوام یاجوج و ماجوج(مغول) بنا کرد کوروش نیز طبق نظر مورخین سفرى به طرف شمال ایران براى خاموش کردن فتنه اى در آن نواحى انجام داده است و گویا در همین سفر سد موجود در تنگه داریال را به درخواست اهالى آن مرز و بوم ساخته است . این سد تنها سدى است که در ساخت آن از آهن استفاده شده است و هم اکنون هم موجود است. به زبان محلى آن را دمیر قاپو یعنى دروازه آهنى مى نامند. تنگه داریال واقع در سلسله جبال قفقاز است که از دریاى خزر شروع شده و تا دریاى سیاه ادامه دارد. این سلسله کوه ها به ضمیمه دریاى خزر و دریاى سیاه مانعى طبیعى به طول هزارها کیلومتر بین شمال و جنوب آسیا بوده است و تنها راه بین شمال و جنوب همان تنگه داریال بوده که با سد دمیرقاپو بسته شده است. کورش کبیر اولین پادشاه هخامنشی، افزون بر ایرانیان ، به دلیل صدور نخستین اعلامیه حقوق بشر نزد همه جهانیان و دانشمندان محترم است . در دوران باستان نیز بسیاری از اندیشمندان (مانند افلاطون، فیثاغورث، هرودت، گزنفون، دیودور سیسیلی و...) او را ستوده اند. کوروش بزرگ بنا به پژوهشهای 100 ساله اخیر دانشمندان مسلمان همان ذوالقرنین است که در سوره کهف قرآن (آیات83 تا 99) از او یاد شده است. کوروش نزد یهودیان ،زرتشتیان ، مسیحیان و مسلمانان از جنبه آسمانی و تقدس برخوردار است. در کتاب تورات از او به عنوان حضرت مسیح ، فرستاده پروردگار، شکست دهنده فرعونیان، شاهین خدا، نجات بخش و دانشمند خدا نام برده شده است. درصحف عزرای پیامبر آمده است: کورش فرمود خداوند به من دستور داده است تا خانه ای برای او در بیت المقدس بسازم.ابوریحان بیرونی (قرن 4 هجری) و غیاث الدین خواند میر (قرن 6 هجری در کتاب حبیب السیر، جلد یک، صفحه 136) از او بعنوان بانی بیت المقدس و مسجد الاقصی (یا همان قبله نخست مسلمانان) نام می برند. در تفسیر قرآن ابوالفتح رازی آمده است: که خدای تعالی بر زبان بعضی پیغمبران امر کرد پادشاهی از پادشاهان پارس را نام او کورش و او مردی بود مومن. پس از اسلام در دوران پادشاهی اتابکان فارس (در قرن 5 و 6 هجری خورشیدی ) به دلیل جنبه تقدس آرامگاه ، مسجدی در اطراف آرامگاه ساخته ، درون آرامگاه هم محرابی از سنگ تراشیده و پیرامون آن آیاتی از قرآن به خط ثلث نگاشتهاند.(دکتر رضامرادی غیاث آبادی در کتاب نقش رستم وپاسارگاد). قبله نمایی نیز در سنگ در کنار مهراب تراشیده اند.در زمان گذشته نوشته ای در آرامگاه به خط میخی بوده که متن آن ، چنین است : « ای رهگذر ، من کوروش هستم که پادشاهی جهان را به پارسیان دادم ، به مشتی خاک که پیکرم را در برگرفته رشک مبر » در دشت مرغاب در پاسارگاد ، نقش برجستهای از کوروش بزرگ باقیمانده است کـه همچون فرشتگان ، بــا بـالهایی آسمانی تراشیده شده است. نکتـه جـالب است که ایـرانیان از زمان باستان تاکنون ایـن پیکره را مقدس میدانند و بـا اینکه پیکرههای دیگر در سراسر ایـران در اثر نـادانی آسیب دیـده است هیچکس جرأت نداشته بـه ایـن پیکره اهـورایی آسیب برساند! هنـــوز هم تصور مقدس بودن ایـن پیکره در میـان مردم بـومی بـاقی است (دکتر بهرام فره وشی در کتاب ایرانویچ). دوستان عزیز لطفا نظر خودتان را در مورد این مطلب بدید با سپاس فراوان آرش ایرانیذو القرنین یـــا کـــــوروش بـــــزرگ
برای « ذوالقرنین » معانی گوناگونی ذکر شده است. برخی ذوالقرنین را به معنای ـ دو قرن ـ گرفته اند. به این معنی که مردم را در حدود دو قرن یا دو نسل دعوت به حق نمود. برخی نیز گفته اند: ذوالقرنین، یعنی کسی که بر شرق و غرب دنیای شناخته شده آن روز حکومت داشته است.
در آرامگاه کوروش پیکر تقدیس از روح و « فروهر» کوروش را نیز به شکل فرشته ای ساخته بودند،که ذوالقرنین بوده و همانست که می نویسند بر بالای آن کتیبه ای داشته که نام کوروش بر آن نوشته بوده بالای آرامگاهش مجسمه بالدار هنوز هست و ابولکام آزاد براساس همین مجسمه آنرا ذوالقرنین خوانده است و کوروش را همان ذوالقرنین یاد شده در قرآن دانسته است.
و از تو از ذو القرنین می پرسند . بگو : براى شما از او خبرى خواهم خواند ( 83 ) .
ما به او در زمین تمکین و قدرت دادیم و از هر چیز وسیلهاى عطا کردیم ( 84 ) .
پس راهى را تعقیب کرد ( 85 ) .
چون به غروبگاه آفتاب رسید آن را دید که در چشمهاى گلآلود فرو مىرود و نزدیک چشمه گروهى را یافت گفتیم اى ذو القرنین یا عذاب مىکنى یا میان آن طریقهاى نیکو پیش مىگیرى (86).
گفت : هر که ستم کند زود باشد که عذابش کنیم و پس از آن سوى پروردگارش برند و سخت عذابش کند( 87) .
و هر که ایمان آورد و کار شایسته کند پاداش نیک دارد و او را فرمان خویش کارى آسان گوییم (88 ) .
تا به طلوعگاه خورشید رسید و آن را دید که بر قومى طلوع مىکند که ایشان را در مقابل آفتاب پوششى ندادهایم ( 90 ) .
چنین بود و ما از آن چیزها که نزد وى بود به طور کامل خبر داشتیم ( 91 ) .
آنگاه راهى را دنبال کرد ( 92 ) . تا وقتى میان دو کوه رسید مقابل آن قومى را یافت که سخن نمىفهمیدند ( 93 ) .
گفتند : اى ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین تباهکارند آیا براى تو خراجى مقرر داریم که میان ما و آنها سدى بنا کنى ( 94 ) .
گفت : آن چیزها که پروردگارم مرا تمکن و قدرتی آن را داده از خراج شما بهتر است اما مرا به نیرو کمک دهید تا میان شما و آنها حائلى کنم ( 95 ) .
قطعات آهن پیش من آرید تا چون میان دو دیواره پر شد گفت : بدمید تا آن را بگداخت گفت : روى گداخته نزد من آرید تا بر آن بریزم ( 96).
پس نتوانستند بر آن بالا روند ، و نتوانستند آن را نقب زنند ( 97 ) .
گفت : این رحمتى از جانب پروردگار من است و چون وعده پروردگارم بیاید آن را هموار سازد و به پیمان خود عمل کند و آن سد را متلاشی و پاره پاره گرداند.
:قالبساز: :بهاربیست: |
